Mention Of Books چهل سالگی

Title:چهل سالگی
Author:ناهید طباطبایی
Book Format:Paperback
Book Edition:Deluxe Edition
Pages:Pages: 90 pages
Published:August 21st 2010 by نشر چشمه (first published 2000)
Categories:Novels. Fiction
Free Books چهل سالگی  Online
چهل سالگی Paperback | Pages: 90 pages
Rating: 2.91 | 558 Users | 88 Reviews

Description Concering Books چهل سالگی

بعد پایان این کتاب واقعا این سوال برام پیش اومد که نویسنده چی میخواست بگه؟ واقعا هدفش از نوشتن این کتاب، چی بود ؟ آیا هر کسی باید به خودش اجازه بده که بنویسه ؟

داستان کتاب ضعیفه. حتی توی همین داستان ضعیف هم باز ضعف هایی دیده میشه. مثلا ما با یک ماجرا عشق قدیمی بین هرمز و آلاله رو به رو هستیم اما هیچ وقت وارد جزئیات – وحتی کلیات! - این عشق نمیشیم. آیا واقعا این یک عشق دو طرفه بوده؟ آیا هرمز هم توجهی به آلاله نشون میداده؟ یا همونطور که آلاله میگه دور هرمز همیشه پر از دوست دختر هاش بوده؟ البته به نظر میرسه که واقعا این یک عشق نبوده. آلاله میگه هیج وقت نشده رک و راست با هرمز حرف بزنه. آیا دو نفر که عاشق هم هستن در این سطح با هم حرف میزنن؟ یعنی وضعیتشون جوریه نمیتونن رک و راست در مورد عشقشون با هم حرف بزنن؟ به نظر میاد بیشتر از اینکه یک عشق دو طرفه باشه با یک عشق یک طرفه و توهمی در ذهن آلاله طرف هستیم. و اگر اینجور باشه کل بنیاد داستان زیر سوال میره. برای بازگشت یک عشق یک طرفه چرا باید انقدر ذوق زده شد؟ چرا نویسنده انقدر واژه عشق رو هرز کرده ؟

شخصیت پردازی های داستان به هیچ وجه خوب نیست. آلاله یک زن چهل ساله است اما وقتی دخترش میبرش آرایشگاه جوری واکنش نشون میده که انگار دفعه اولشه رفته آرایشگاه! توی این چهل سال تا حالا آرایشگاه نرفته بوده؟ موهاش رو رنگ نکرده بوده؟

مسئله سن آلاله و تناقض هایی که در مورد رابطه با هرمز و فرهاد داره و یه جوری به نظر میرسه که در یک زمان با هردوتاشون بوده هم به کنار.

از شخصیت پردازی آلاله که بگذریم میرسیم به جایی که نویسنده به نظر من فاجعه آفریده. فرهاد. احتمالا نویسنده در نظر داشته که از فرهاد یک شخصیت روشن فکر و خوب بسازه. تا جایی هم موفق بوده اما فرهاد در مواجهه با مسئله هرمز بسیار منفعل عمل میکنه . فرهاد به دخترش میگه ما باید کمک کنیم مادرت از این مرحله راحت بگذره. یا اینکه نباید به این موضوع پر و بال داد. اما دقیقا جوری عمل میکنه که تمام فکر و ذکر آلاله میشه هرمز. چه معنی داره که بیاد به زنش پیشنهاد بده مثلا برای دیدن عشق سابقت ( البته همونطور که قبلا گفتم اگر به معنی واقعی کلمه عشقی بوده باشه) موهات رو فلان رنگ کن یا ناخن هات رو مانیکور کن یا ... . آیا این کار پر و بال ندادنه؟ این دیگه از اون ور بوم روشن فکری افتاده . اگر بخوام از یه زاویه دیگه نگاه کنم باید بگم این کتاب برای جامعه ایران نوشته نشده. یعنی ویژگی هاش به ویژگی های فرهنگ فعلی ایرانی و شخصیت فعلی مرد ایرانی نمیخوره. نویسنده اگر مثلا داستان رو در مورد یک زوج فرانسوی می نوشت شاید این ایراد بهش وارد نبود. اما واقعا در آنصورت کسی سراغش میرفت ؟ این جاست که قشنگ معلوم میشه کتاب هیچ حرفی برای گفتن نداشت و چاپ کردن این کتاب روی کاغذ به نظرم ظلم به اون درخت هایی هست که بابت کاغذ های کتاب جونشون رو از دست دادند.

این کتاب فقط به درد این میخوره که جلوت بازش کنی و بدون توجه به داستان فقط کلمه ها رو از جلوی چشمت بگذرونی و به مسائل روزمره ات فکر کنی بدون اینکه نگران باشی چیزی از داستان کتاب رو از دست داده باشی.

ای کاش زمانی برسه که هر کس احساس کرد دوست داره بنویسه بدون اینکه اولش به خط سیر داستانش فکر کنه، بدون اینکه واقعا حرفی برای گفتن داشته باشه دست به قلم نبره. این داستان ها چیزی به گنجینه ادبیات بشریت اضافه نمیکنه. فقط لکه ننگی بر پیشونی اونه.

اگر بخوام واقعا نمره بدم به کتاب بهش 0.5 میدم اما متاسفانه نه میشه این نمره رو داد و نه میشه به پایین گردش کرد. بالاجبار بهش 1 میدم.

Details Books In Favor Of چهل سالگی

Original Title: چهل سالگی ISBN13 9789645571663
Edition Language: Persian
Characters: آلاله, فرهاد, شقایق, هرمز شادان, خانم شیرازی, ساناز ثقفی
Setting: Tehran(Iran)

Rating Of Books چهل سالگی
Ratings: 2.91 From 558 Users | 88 Reviews

Write-Up Of Books چهل سالگی
کتاب رو فقط خوندم به امید این که از فیلمش کمتر بد باشه اما زهی خیال باطل. چه فاجعهای داره رخ میده واسه داستاننویسی ما

من توی ذهنم يه سری کتاب دارم تو ليست کتابایی که وقتی حوصله هیچ چیزی رو ندارم حالمو خوب میکنن. تقریبا هم همشون يه فضا رو دارن. يه داستان سر راست بدون ماجرا های اضافه که از زبون يه راوی توی يه خط صاف پيش ميره.امشب که حالم خوب نبود اومدم اين کتاب و که يه زمانی دوستم بهم قرض داده بود و من چون خیلی دوسش داشتم رفتم یکی واسه خودم خریدم و خوندم و الان حالم خیلی بهتره. اولین خاطره من از این داستان بر میگرده به هفت سال پیش که با بابام سانس ديروقت این فیلم رو تو یکی از سینما های محدوده فلسطین تا انقلاب

باعث شد همش چهل سالگی خودم رو تصور کنم که من چه جوری میشم مثه آلاله باز سردرگمم خیلی رفتم تو حال هوای اون سن و خودم جای آلاله میذاشتم .مخصوصا اون درگیری هایی که با ساز و موسیقی داشت در کل خیلی خوب بود .

داستان بلند (چهال سالگی) را بهترین اثر (ناهید طباطبایی) میدانند. شاید اینگونه باشد. کارهای بعدی این نویسنده را نخواندهام. اما در این داستان خوش نوشته. نه اینکه منتظر باشید با شخصیتهایی مواجه شوید که با من و شما فرق میکنند و جور دیگری زندگی میکنند و اتفاقات دیگری در زندگیشان به وجود میآید که من و شما از این دست اتفاقات نداشتهایم نه بالعکس. دقیقاً کاراکترهای داستانش را از بین من و شما انتخاب کرده است و در این داستان همه چیز عادی است و کمی گوه. هیچ اتفاق خاصی قرار نیست به وقوع بپیوندد و روز مرگی

کتابی ست عجیبکه مفهوم خوشبختی را برایت به یک معما تبدیل می کند:آیا آلاله خوشبخت بود با فرهاد و اگر با هرمز می ماند خوشبخت میشدآیا واقعا هنوز هم زندگیش را دوست داشت یا صرفا به آن عادت کرده بودما اگر بودیم چه می کردیمآیا سر زندگی مان می ماندیمزندگی ای که همه خوشبخت می پندارند درش ما رایک زندگی با یک شوهر خیلی خیلی خوب و یک دختر خوب و وضعیت کاری و اجتماعی مطلوب و یا همه چیز را زیر پا گذاشته و می وفتیم جایی که یک معشوق قدیمی داریم که دوستمان داشته-و شاید هنوز هم دارد- و در کنارش می توانیم همان موجود

طرح سادهیک زاویه دید دانای کل ساده و یک نثر و روایت زنانه ی خیلی ساده با گذرهای زمانی کوتاه و بسیارجنس دغدغه مندی ای که زن ها بیشتر از این که در پی دوست داشته شدن باشن در پی هدفی ان که عشق بهش بسپرن رو نه تنها می پسندم بلکه باور دارم اما خب می شه این رو خیلی قوی تر هم نشون داد که نشون هم دادن.پ.ن: ارزش یک بار خوندن رو برای شناخت نثر نویسندگان زن دهه های اخیر ایرانی داره.

داستانِ بلندِ خانم طباطبايي راست و ساده حرفش را مي زند. پيچ و تاب بيهوده ندارد. خودش را به در و ديوار نمي كوبد تا احساسات خواننده را بكشد ميانه ي ميدان و بياوردش ميان معركه اي كه مي توانست ساختگي و بدل باشد. احساسات رقيق شده و رمانتيسم درونش نيست و اين دلچسب ترش مي كند. خواننده را مواجه مي كند با موقعيتي حقيقي و البته روشن. آدمهاي داستان او آدمهاي عجيبي نيستند و خيلي به جا و درست سرجايشان قرار گرفته اند. حكايت حكايتي خواندني مي شود هنگامي كه خودت را در آن موقعيت بسنجي و درون داستان حضور داشته

Related Post: